قصه های عامیانه زیادی هستند که با مشاهدات علمی پژوهشگران هم خوان نیستند. اما عجیب است که مردم این افسانه های علمی را به عنوان «حقایق علمی» پذیرفته اند و مدام تکرار می کنند. هرچئد سال هاست که دانشمندان و روزنامه نگاران علم مشغول تذکردادن نادرستی خیلی از آنها هستند، اما گویی که هیچ وقت قرار نیست مردم پی به اشتباه خود ببرند.
این موضوع البته فقط مختص مردم ایران نیست و مردم بیشتر کشورهای بزرگ و پرجمعیت دیگر جهان نیز، اعتقاد راسخی به بسیاری از این خرافه های شبه علمی دارند. برخی از این افسانه های شبه علمی حاصل کج فهمی و بدفهمی موضوعات علمی هستند. شاید هم رواج این اعتقادات نادرست نشان از تنبلی فکری مردمی باشد که تصور می کنند هرکاری گذشتگان کرده اند، حتما خوب و مفید بوده و هر فکری که از قدیم مانده، لابد بهتر جواب می دهد. خیلی ها هم تصور می کنند علم یعنی حفظ اطلاعات عمومی و انباشتن دانش، در حالی که این اطلاعات و دانش، در حقیقت محصول علم هستند، نه خود علم.
علم روشی است مبتنی بر تفکر انتقادی که با روندی پویا، مدام در پی بازنویسی و تصحیح اطلاعات قدیم است. با چنین نگاهی، هرگز نمی توان به اعتبار اینکه اندیشه ای از قدیم وجود داشته یا خیلی ها به آن باور دارند، آن را پذیرفت.
در این پرونده از این افسانه های علمی رازگشایی می شود
1- شکستن بند انگشتان باعث آرتریت می شود
2- نیمه دیگر ماه تاریک است
3- ماه کامل روی رفتار تاثیر می گذارد
4- وقتی جسمی به سرعت نور برسد، به انرژی تبدیل می شود
5- ویروس ها زنده نیستند
6- هضم شدن آدامس در معده، هفت سال زمان می برد
7- برخی از نقاط کویرهای ایران کاملا عاری از حیات هستند
8- رعد و برق هرگز دوبار به یک نقطه برخورد نمی کند
9- پرت شدن سکه از یک آسمان خراش آن را به سلاحی قتال تبدیل می کند
10- آنتی اکسیدان ها برای سرطان مفیدند
11- شکر باعث بیش فعالی بچه ها می شود
12- مو و ناخن بعد از مرگ به رشد خود ادامه می دهند
13- آنتی بیوتیک ها ویروس ها را می کشند
14- دم مارمولک سمی است
1+14- ما فقط از ده درصد مغزمان استفاده می کنیم
1- شکستن بند انگشتان باعث آرتریت می شود
منطقی به نظر می رسد شکستن بندهای انگشت و حتی مفاصل دیگر در افرادی که به این کار عادت کرده اند، عاقبت باعث بروز درد مفاصل و استئوآرتریت می شود که عبارت است از زوال دردناک سطح مفاصل. اما با کمال تعجب، هیچ یک از مطالعات انجام شده ارتباطی میان ابتلا به آرتریت و شکستن مفاصل نشان نداده اند.
در سال 1998، دانلد آنگر (Donald Unger) مقاله ای پژوهشی منتشر کرد و در آن ادعا کرد، طی 60 سال تنها به شکستن مفاصل انگشتان دست چپش پرداخته، ولی هرگز مفاصل دست راستش را نشکسته است. نتیجه جالب این پژوهش این بود که هیچ تفاوتی میان دو دست او وجود نداشت. اگر در سال 2009 به خاطر این پژوهش ارزشمند جایزه ایگ نوبل (نوبل احمق ها) را در رشته پزشکی دریافت کرد.
مایع مفصلی (Synovial) ماده ای است که به عنوان روان کننده و عامل کاهش دهنده اصطکاک میان سطوح مفصلی، مانند بندهای انگشت، آرنج، زانو و مفاصل لگن عمل می کند. با کشیده شدن مفاصل و جداشدن پوشش مفصل، کاهش فشار در پوشش مفصل باعث آزادشدن گاز (چیزی شبیه آزادشدن گاز نوشابه، اما در مقیاس کوچک تر) می شود و حبابی از گاز برای پرکردن فضای خالی شده ایجاد می شود.
فشار مجدد روی مفصل که باعث صدای بلند ترق می شود، در حقیقت حباب گاز را می شکندو پوشش مفصل را به اندازه طبیعی اش باز می گرداند. اگر شکستن مفصل ها با درد همراه باشد، نشانگر آسیب دیدگی مفاصل است و باید به پزشک مراجعه کنید (گرچه این آسیب دیدگی احتمالا به خاطر عوامل دیگری به جز شکستن مفاصل رخ داده است). مفاصل گاهی اوقات بدون شکسته شدن هم صدا می دهند. این صدا که با حرکت دادن مفاصل شنیده می شود، ناشی از تاندون هایی است که طی مدت طولانی قدرت اولیه خود را از دست داده اند و مفصل را ول کرده اند.
2- نیمه دیگر ماه تاریک است
احتمالا شما هم می دانید مقصر اصلی در این شایعه، گروه موسیقی پینک فلوید و آلبوم «The Dark Side of the Moon» هستند. از دید ما زمینی ها، حدود 59 درصد سطح ماه قابل مشاهده است (هرچند تمام این مقدار همزمان قابل دیدن نیست) و 41 درصد باقی مانده هرگز در برابر دید ماه قرار نمی گیرد. خیلی از مردم فکر می کنند این 41 درصد در تاریکی منجمد کننده ای فرورفته و هرگز رنگ خورشید را نخواهددید که این تفکر اشتباه است.
اینکه همیشه یک سمت ماه به سمت زمین است، به دلیل اثر کشند گرانشی (جزر و مد) زمین بر ماه است. ماه چند میلیارد سال پیش طوری حرکت وضعی داشته که زوایای مختلف اش از زمین قابل مشاهده بود، اما اثر گرانش زمین این حرکت را به مرور طوری کند کرد که دور گردش وضعی ماه و گردش مداری مه به گرد زمین دوره یکسانی پیدا کردند و به این ترتیب همیشه یک سمت ماه رو به روی زمین قرار گرفت.
به این ترتیب یک سمت ماه همیشه از چشم زمین پنهان است، اما از چشم خورشید نه. به جز زمانی که ماه گرفتگی رخ می دهد، همیشه نیمی از ماه روشن است و حدس بزنید در زمان هایی که همه یا قسمیت از ماه از سطح زمین تاریک دیده می شود، قسمت روشن ماه کجای آن است، درست حدس زدید، درست در آن سوی ماه. در حقیقت بهتر است به جای عبارت «نیمه تاریک ماه» از عبارت درست تر «نیمه دورتر ماه» صحبت کنیم.
3- ماه کامل روی رفتار تاثیر می گذارد
افسانه قدیمی ای میان خیلی از اقوام جهان رواج دارد که می گوید رفتار آدم های سالخورده یا افرادی که ناتوانی ذهنی دارند، یا افرادی که دچار مشکلات روحی و روانی هستند (یا طبق افسانه ها، گرگ نماها یا خون آشام ها) در شب هایی که ماه کامل می شود، تغییر می کند. به علاوه ایرانی ها عقیده دارند کامل کامل باعث بروز تب و ناراحتی و بی قراری و بیماری ورم کردن حیوانات می شود.
این افسانه با علت های مختلفی مرتبط دانسته شده است، مثل این عقیده که جاذبه ماه کامل باعث به هم خوردن جریان آب در مغز افراد ناراحت و بیمار می شود. خیلی ها تصور می کنند جرائم و جنایت های خشن در شب هایی که ماه کامل است؛ رخ می دهد و حتی ایستگاه های پلیس در برخی کشورهایی که سابقه خرافی بیشتری دارند (مثل انگلیس) در شب هایی که ماه کامل است، به حالت نیمه آماده باش در می آیند تا بتوانند با تصادف ها و جنایت های این شب ها مقابله کنند. البته این موضوع تاکنون بارها مورد بررسی قرار گرفته و ارتباطی میان ماه کامل و بروز رفتارهای جنون آمیز مشاهده نشده است. به علاوه سازوکار و علتی منطقی برای چنین ارتباطی نیز کشف نشده است.
از میان صدها پژوهش انجام شده، تنها برخی از آنها رابطه ای میان افزایش جرم و جنایت در برخی شب های ماه کامل نشان دادند، اما بررسی های دوباره همین پژوهش ها نیز مشخص کرد، عامل اصلی افزایش جنایت در شب های ماه کامل، خود ماه نبوده، بلکه تلاقی این شب ها با شب های تعطیلات بوده است. بنابراین نگران شب هایی که ماه کامل است نباشید، البته مگر اینکه خودتان یک گرگ نمای واقعی باشید!
4- وقتی جسمی به سرعت نور برسد، به انرژی تبدیل می شود
این مورد، یکی از باورهای بی پایه ای است که خدا می داند توسط کدام معلم یا مورج کم اطلاعی به ذهن خیلی از مردم تزریق شده و به خاطر کم دانشی بیشتر افراد، جای خودش را به صورت یک باور شبه علمی میان مردم باز کرده است. ترکیبی از فهم نادرست هم ارزی جرم و انرژی که معمولا در قالب معادله E=mc2 بیان می شود و یکی دیگر از تبعات نسبیت خاص، یعنی افزایش جرم بر اثر افزایش سرعت، باعث شده خیلی ها تصور کنند نسبیت خاص می گوید زمانی که چیزی به سرعت نور برسد، به انرژی تبدیل می شود.
در حقیقت چیزی که نسبیت عام درباره حرکت ماده با سرعت نزدیک به سرعت نور می گوید؛ این است که هیچ چیز دارای جرمی، نمی تواند به سرعت نور برسد، چون با نزدیک شدن به سرعت نور، جرم به سمت بی نهایت میل می کند و نیروی لازم برای شتاب دادن به جسمی که جرمی نزدیک به بی نهایت دارد، نزدیک به بی نهایت است. بنابراین چون نیروی بی نهایت برای چنین شتابی در دسترس نیست، در عمل ذرات ماده که جرمی بزرگ تر از صفر دارند، محکوم به حرکت با سرعتی کم تر از سرعت نور هستند. درعوض ذراتی که جرم شان صفر است (از جمله فوتون) با سرعت نور حرکت می کنند. همان طور که دیدید، هیچ خبری از تبدیل ماده به انرژی یا برعکس در سرعت های نزدیک به سرعت نور وجود ندارد.
5- ویروس ها زنده نیستند
شاید نتوان باور به زنده نبودن ویروس ها را یک باور شبه علمی نامید، چون نه تنها چنین عبارتی در کتاب های درسی مختلف آمده، بلکه تقریبا همه معلم های زیست شناسی دلایلی برای زنده نبودن ویروس ها دارند. از این قبیل که ویروس ها وابسته به جانداران دیگر هستند و بدون سلول های موجودات زنده دیگر قادر به تولید مثل نیستند. اما با وجود عمیق بدن چنین باوری، شاید وقت آن رسیده باشد که درباره آن تجدیدنظر کنیم.
اولین نکته ای که توجه به آن ضروری است، این موضوع است که همه جانداران به یکدیگر وابسته هستند و اصولا تصور اینکه جانداری به تنهایی بتواند در طبیعت زنده بماند، بدون اینکه تعاملی با بقیه جانداران داشته باشد، از اساس غلط است.
نکته بعدی که می تواند به تغییر این باور کمک کند، مفهوم زندگی است. برخلاف اعتقاد رایجی که زندگی را براساس عملکردهای حیاتی اش (تنفس، تغذیه، تولید مثل...) تعریف می کند، بسیاری از زیست شناسان مدت هاست که این عملکردها را برای شناسایی موجودات زنده ناکافی می دانند. این گروه از زیست شناسان حیات را پدیده ای ترمودینامیک می دانند که برای منظم نگه داشتن خود، از بی نظم شدن جهان اطراف، انرژی می گیرد.
به این ترتیب می توان تمامی عملکردهای مشهور حیات (تغذیه، تنفس، تولید مثل...) را به عنوان صورت هایی از این گزاره تلقی کرد و حتی نظر به تکامل جانداران را نیز برآیندی از همین موضوع تلقی کرد. به این ترتیب ویروس ها نیز می توانند زنده شمرده شوند، زیرا منظم ماندن این سیستم های کوچک و ساده، به خرج بی نظم شدن جهان اطراف آنها (در این مورد، سلول های میزبان) است و از طرف دیگر، ویروس ها نیز مانند بقیه جانداران فرگشت می یابند. بنابراین ویروس ها باید موجود زنده به شمار بیایند.
6- هضم شدن آدامس در معده، هفت سال زمان می طلبد
هضم شدن آدامس هرگز هفت سال زمان نیاز ندارد، چون در حقیقت هرگز هضم نخواهدشد. گذشته از مقداری مواد شیرین کننده و معطر، چیز زیادی در آدامس وجود ندارد که بدن انسان قادر به هضم کردن آن باشد. قسمت اصلی آدامس از بس پار (پلی مر) منعطفی به نام الاستومر ساخته شده که با گلیسیرین و افزودنی های از روغن نباتی (برای مرطوب و نرم نگه داشتن آدامس) ترکیب شده اند. بدن انسان به سختی می تواند چیز زیادی از این ترکیب هضم کند و وقتی نتواند آن را هضم کند، مثل بقیه مواد هضم نشدنی به صورت مدفوع دفع می شود. به همین سادگی، به همین خوشمزگی.
البته این موضوع به این معنی نیست که قورت دادن آدامس کار درستی است. قورت دادن مقدار زیادی آدامس (یک جا) می تواند باعث انباشت آنها و مسدود شدن مسیر لوله گوارش شود. متاسفانه لوله گوارش انسان، برخلاف مسیرهای قانونی و فراقانونی خیلی از کشورها، مسیرهای فرعی ندارد و اگر کار به اینجا بکشد، باید به پزشک مراجعه کنید. به علاوه از کسی که آدامس اش را قورت می دهد، انتظار می رود خیلی چیزهای دیگر را هم قورت دهد. به این ترتیب ممکن است آدامس قورت داده شده و هضم نشدنی دورن لوله گوارش با مواد هضم نشدنی دیگر (سکه، اسباب بازی، پوست تخمه، صدف و حتی تیغ) بسته ای برنده و چسبناک ایجاد کند و باعث بند آمدن مسیر لوله گوارش و حتی پاره شدن آن شود.
7- برخی از نقاط کویرهای ایران کاملا عاری از حیات هستند
برخلاف ادعای عاری بودن نقاط داغ زمین از هرگونه حیات، در تمامی نقاط کویر مرکزی و کویر لوت، تنوع گسترده ای از گیاهان کویری و جانوران مختلف (از قبیل حشرات، خزندگان و پستانداران) زندگی می کنند. علاوه بر اینها، حیات باکتریای گسترده ای نیز در این مناطق در جریان است و حتما تعجب خواهیدکرد اگر بدانید با وجود حرارت زیاد این مناطق، تنوع باکتری های موجود در شن و ماسه این نواحی، هزاران بار بیشتر از تنوع باکتری های موجود در نواحی قطبی زمین است. این ادعا نه تنها غیرکارشناسانه و از سر نخوت است، بلکه ادعایی خطرناک و آسیب رسان نیز هست.
کمترین ضرر این ادعا تهدید گونه های درخطر انقراض مناطق کویری ایران است. ممکن است این گیاهان و جانوران چندان برای من و شما جذاب نباشند، اما روش هایی که این موجودات برای زنده ماندن در شرایط پرحرارت و کم آب برگزیده اند، منحصر به فرد است و می تواند در آینده دور یا نزدیک، کلید گشایش بسیاری از مشکلات کشاورزی در شرایط نیمه بیابانی ایران باشد. این تنوع زیستی کویری، گنیجینه ارزشمندی است که باید وجب به وجب و گونه به گونه آنها به دست جانورشناسان و گیاه شناسان بررسی شود، نه اینکه به خاطر دعای غیرآکادمیک آدم هایی که تحصیلات شان هیچ ارتباطی به زیست شناسی ندارد، در معرض تهدید و تجاری شدن صادرات عناصر معدنی قرار بگیرند.
8- رعد و برق هرگز دو بار به یک نقطه برخورد نمی کند
این عقیده که در برخی زبان ها به یک زبانزد تبدیل شده، استعاره از این است که یک ا تفاق بد، هرگز دو بار برای یک نفر نمی افتد، اما در حقیقت این طور نیست و از همه مهم تر صاعقه ها واقعا این طوری رفتار نمی کنند و ممکن است حتی چند بار پشتس ر هم یک نقطه (یا یک فرد) مورد اصابت صاعقه قرار بگیرند. صاعقه چیزی نیست جز یک تخلیه عظیم الکتریسیته ساکن و کاری به اینکه قبلا از نقطه مشخصی برخاسته یا نه، ندارد.
اشیاء دراز، مثل درختان و آسمان خراش ها اهداف انتخابی صاعقه هستند تا مسیر کوتاه تری را در هوا بجهد. معمولا بلندترین درختان یک جنگل، محتمل ترین نقاط برای برخورد صاعقه طی یک توفان هستند و برخی آسمان خراش های بسیار بلند در مناطق پرتوفان، هرچند روز یک بار هدف برخورد صاعقه قرار می گیرند.
طی یک بررسی که در سال 2003 توس ناسا انجام شد، 386 صاعقه آسمان به زمین مورد بررسی قرار گرفتند و مشخص شد بیش از یک سوم آنها چند شاخه هستند و همزمان چند نقطه را مورد اصابت قرار می دهند. بنابراین صاعقه، نه تنها می تواند چند بار یک نقطه بخورد، بلکه می تواند طی یک بار به چند نقطه برخورد کند.
9- پرت شدن سکه از بالای یک آسمان خراش آن را به سلاحی کشنده تبدیل می کند
اگر روزی به بالای برج میلاد رفتید (حواستان به صاعقه های برج هم باشد!) و اگر حواستان نبود و سکه ای از جیب تان پرت شد، نگران نباشید، چون سکه شما به احتمال زیاد کسی را نخواهدکشت.
سکه ای که یک تا چند گرم وزن دارد، با آن شکل گرد و پهن، خیلی از نظر آیرودینامیک، شکل مناسبی برای سرعت گرفتن ندارد، با توجه به شکل سکه و اصطکاک زیادش با هوا و این موضوع که طی پایین رفتن شروع می کند به چرخش وضعی (به گرد خودش)، وقتی به پایین برسد، با وجود شتاب جاذبه زمین، سرعت اش از حدود 105کیلومتر بر ساعت بیشتر نمی شود و برخورد جسمی یکی دو گرمی با این سرعت باعث مرگ یا آسیب جدی کسی نخواهدشد (مگر اینکه سکه شما در چشم یک عابر پیاده برود). البته چنین برخوردی مثلا با استخوان های جمجمه دردناک خواهدبود و شاید جای آن کبود شود.
با این وجود حواس تان باشد که پرت کردن چیزهای چگال تر یا ایرودینامیک تر از سکه بالای برج میلاد، به آنها سرعت نهایی بیشتری خواهدداد و موجب تخریب بیشتری خواهدشد. به همین دلیل حتی در کنار برج های کوتاه تر، منطقه حفاظتی گسترده ای ایجاد می شود تا از برخورد کوچک ترین ذره های نخاله ها و ضایعات ساختمانی با سر و کله مردم پیش گیری شود.
10- آنتی اکسیدان ها برای سرطان مفیدند
با وجود تبلیغات گسترده ای که درباره تاثیر ضدسرطان آنتی اکسیدان ها می شنویم، مطالعات و پژوهش های انجام شده، به گواهی مقاله های پژوهشی متعددی که در این باره منتشر شده اند، نتایجی پر از تناقض نشان می دهند. در حقیقت برخی پژوهش ها نشان داده اند که برخی مواد آنتی اکسیدان، مثل ویتامین ای (E) می توانند باعث وخیم تر شدن اوضاع برخی سرطان ها مثل سرطان ریه شوند. برای روشن تر شدن این موضوع پژوهشگر تحقیقی گسترده انجام دادند و در نهایت به فرضیه ای رسیدند که احتمالا توضیحی مناسب برای اثرات متناقض آنتی اکسیدان هاست (این پژوهش را می توانید از اینجا بخوانید: goo.gl/bAJ0qr).
با وجود اینکه مولکول های اکسیدان برای عملکرد زیستی یاخته ها ضروری هستند، افزایش بیش از میزان نیاز آنها باعث خراب شدن و تخریب یاخته های می شود. آنتی اکسیدان ها مانع این تخریب و مرگ یاخته ای می شوند. در یاخته هایی که سرطانی می شوند، تعادل میان اکسیدان ها و آنتی اکسیدان ها به هم می خورد و میزان زیادی اکسیژن واکنش پذیر آزاد می شود که باعث تخریب یاخته و ژن ها و به ویژه دست کاری ژن های دخیل در رشد، تولید مثل و مرگ یاخته می شود که نتیجه آن سرطانی شدن است.
به نظر می رسد آنتی اکسیدان های اضافی (به ویژه آنهایی که به صورت افزودنی و دارویی وارد بدن می شوند) هرگز به مقصد مناسبی درون یاخته نمی رسند و در حالی که در برخی نقاط یاخته انباشت اکسیژن واکنش پذیر خطر سرطان را در پی دارد، این مواد افزودنی نمی توانند به درستی با اکسیدان های سرطان زا مقابله کنند و در عوض به ساخت پروتئین هایی کمک می کنند که خود در ساز و کار سرطانی شدن دخیل هستند.
11- شکر باعث بیش فعالی بچه های می شود
هر پدر و مادری که برای بچه کوچک اش جشن تولدی سرشار از شیرینی و شکلات برگزار می کند، احتمالا به این نتیجه گیری موهوم اعتقاد پیدا کرده که خوردن شکر اضافه باعث بیش فعالی بچه ها می شود. اما بررسی های دانشمندان هیچ ارتباطی میان این شکر خوردن و بش فعالی نشان نداده است.در حقیقت بچه ها حتی بدون این شکرخوری هم، در جشن ها و مهمانی های پر از هم سن و سالان خود، شلوغ بازی در می آورند. این البته به جز درصد اندکی از بچه هاست که مشکل انسولین و نیز کژرفتاری توأم دارند.
شلوغ بازی ها و بیش فعالی های بچه ها در شب های جشن و مهمانی و عین به احتمال بیشتر ناشی از هیجان مضاعف و خوشحالی از دیدن هم بازی هاست به علاوه این احتمال وجود دارد که برخی از مواد دیگر درون شیرینی ها (به جز شکر) باعث بیش فعالی بچه ها شوند؛ مثلا کافئین یکی از مسببین احتمالی مقداری بیش فعالی در میان کودکان است. البته افسانه بودن ارتباط شکر و بیش فعالی، ناقض این موضوع نیست که باید مراقب میزان انرژی دریافتی در کودکان باشید. شکر اضافه باعث اضافه وزن، مقاومت نسبت به انسولین (و سرانجام بیماری دیابت)، افزایش فشار خون و حتی افزایش خطر برخی سرطان ها می شود.
12- مو و ناخن حتی بعد از مرگ به رشد خود ادامه می دهند
برای اینکه مو و ناخن کسی بعد از مرگ به رشد خود ادامه دهد، باید شخص مرده مانند دوران زندگی اش بخورد و بیاشامد تا مواد معدنی و اسیدهای آمینه و ویتامین های کافی برای ساخت پروتئین در بدنش وجود داشته باشد. به علاوه باید قلب و دستگاه گردش خون، همین طور کبد و کلیه و شش هایش نیز کار کند که البته اگر کسی این کارها را به صورت طبیعی انجام دهد، احتمالا نمرده است. به زبان دیگر راهی نیست که بدن بتواند پس از مرگ پروتئین شاخ (کراتین) تولید کند تا موها و ناخن ها رشد کنند.
با این وجود، ممکن است پس از مرگ مو و پوست دچار رشدی ظاهری شوند؛ البته ما به شما توصیه نمی کنیم مرده های خود را در اتاق نگاه دارید و به تماشای رشد ظاهری آنها بنشینید، ولی کسانی که پیش تر این تجربه را داشته اند، متوجه شدند با خشک شدن تدریجی پوست، انتهای پیاز موها و ریشه ناخن ها از زیر پوست بیرون می زند و به نظر می رسد چند میلیمتری طول بیشتری پیدا کرده اند.
مو و ریشه ناخن ها بر اثر خشک شدن تدریجی بدن مرده، خشک نمی شوند (چون از اول هم خیلی تر نبوده اند) و جمع نمی شوند، بنابراین با خشک شدن پوست، به نظر می رسد مو و ناخن در حال رشد هستند. به همین دلیل، حتی مردانی که پیش از مرگ کاملا صورت خود را اصلاح کرده بودند، اگر زیادی روی زمین بمانند، ممکن است ته ریش در بیاورند، بنابراین در کشورهایی که مرده های شان را توی تابوت به نمایش می گذارند، گاهی از مواد مرطوب کننده برای پیشگیری از ته ریش درآوردن مرده ها استفاده می کنند.
13- آنتی بیوتیک ها ویروس ها را می کشند
آنفلوآنزا گرفته اید؟ به پزشک مراجعه کرده اید؟ پزشک برای شما آنتی بیوتیک تجویز کرده است؟ پزشک خود را عوض کنید و جهانی را از نگرانی در آورید! هر بار که مسافران سفرهای سیاحتی- زیارتی از کشورهای اطراف به ایران باز می گردند، یا فصل سرد و شیوع آنفلوآنزا می رسد، مردم (و حتی برخی پزشکان) این موضوع را فراموش می کنند که آنتی بیوتیک ها ویروس کش نیستند. آنتی بیوتیک ها، به معنای دقیق کلمه، باکتری ها را می کشند. سرماخوردگی معمولی و آنفلوآنزا بیماری هایی ویروسی هستند و هرچه بالا و پایین بروند، استفاده از آنتی بیوتیک ها تاثیری بر درمان آنها نخواهند داشت.
اما برخی از مردم (که طبیعی است دانش کافی ندارند) و برخی از پزشکان (آن معدود افرادی که با داروخانه های کنار مطب شان قرارداد زیرمیزی بسته اند) تصور می کند مصرف آنتی بیوتیک ها ممکن است به بدن برای مقاومت در برابر ویروس یاری برساند، بی خبر (یا باخبر) از اینکه مصرف آنتی بیوتیک ها، مگر در شرایط ضروری (مثل عفونت های جدی باکتریایی) در عمل به ضرر بیمار و تک تک افراد جامعه است.
مصرف بی رویه آنتی بیوتیک ها تنها موجب کشته شدن باکتری های مفید بدن (مثل باکتری های دستگاه گوارش)، تکامل یافتن سویه های مقاوم به آنتی بیوتیک در میان باکتری ها، آسیب جدی به کبد و کلیه ها و مقاومت دارویی در بدن خود فرد می شود. وقتی باکتری های معمول بدن فرد نسبت به دارو مقاومت پیدا کنند، نه تنها می توانند به سویه های بیماری زا و کشنده تبدیل شوند، بلکه می توانند این مقاوت دارویی را مثل یک نسخه آشپزی در اختیار باکتری های مهاجم خارجی هم بگذارند.
ابر میکروب هایی این چنین مربوط به داستان های تخیلی نیستند. همین امروز چندین سویه از باکتری هایی که مقاومت کامل نسبت به تمام انواع آنتی بیوتیک ها دارند، در مراکز درمانی و پژوهشی شناسایی شده اند و در صورتی که تنها یکی از این سویه ها بتواند راهی برای سرایت آسان از فرد بیمار به افراد دیگر پیدا کند، با اطمینانی بالا می تواند انتظار داشت فاجعه ای جدی رخ دهد و درصد بالایی از جمعیت انسان ها ریق خداحافظی را سر بکشند.
طبق گزارش «مرکز پایش و پیشگیری» (CDC) ایالات متحده، پزشکان این کشور ده ها میلیون دز آنتی بیوتیک برای درمان بیماری های ویروسی تجویز می کنند. وضعیت در کشورهای جهان سوم از این هم بدتر است، ولی متاسفانه با قطعیت نمی توان آماری از وضعیت کنونی تجویزهای بی مورد آنتی بیوتیک در کشورهایی مثل ایران ارائه کرد. قسمت اعظم این تجویزهای بی مورد ناشی از نگرانی خود بیمار (به ویژه پدر و مادرهای بچه های بیمار) است.
گاهی اوقات هم پزشکان ترجیح می دهند به جای درنگ کردن برای مشخص شدن نتیجه آزمایش کشت باکتری، از اول خیال خود را راحت کنند و با تجویز آنتی بیوتیک راه تکرار را بر خطر بیماری ببندند، بی خبر از اینکه این تجویز، خود مسبب خطری بزرگ تر خواهدشد. بنابراین فعلا بهترین راه برای به تعویق انداختن حمله باکتری های مقاوم به آنتی بیوتیک، آگاه کردن مردم است تا تقاضای چرم خشک کن و «شیش سه سه» از پزشکان خود نداشته باشند.
14- دم مارمولک ها سمی است
این شد هزار و یک بار (با هزار باری که پیش تر در جاهای مختلف گفته بودیم) که می گوییم دم یا هیچ جای دیگر هیچ نوعی از مارمولک حاوی سیانور یا سم و زهر دیگری نیست. مارمولک حیوانی بی آزار و فوق العاده مفید است که با کشتن حشرات، بار سنگینی را از دوش شرکت های ساخت حشره کش بر می دارد، به شرطی که شما سمی بودن مارمولک را باور نکنید و جان شیرین اش را نستانید.
اگر باور نمی کنید که مارمولک (یا دم اش) سمی نیستند، دفعه بعد سعی کنید یک مارمولک را برای نمونه جلوی مرغ و خروس بیندازید. مرغ و خروس درست مثل انسان نسبت به همه مواد سمی که انسان را از پا در می آورد، آسیب پذیر هستند و اگر مارمولک سمی (یا حتی گوشت تلخ و بدمزه بود) اصلا طرفش هم نمی رفتند، چه برسد به اینکه دنبال مارمولک دعوا راه بیندازند. بنابراین مارمولک های خود را نکشید و حشرات خود را به آنها بسپارید!
15- ما فقط از ده درصد مغزمان استفاده می کنیم
درست که هنوز چیز زیادی از عملکرد مغز نمی دانیم، اما قطعا اطمینان داریم که همیشه از همه مغزمان استفاده می کنیم. حتی اگر داده های فراوان برآمده از اسکن های مغزی نبودند، باز هم نقل قول عامیانه درباره 10 درصد مغز، قطعا اشتباه است. مغز، هرچند درصد اندکی از وزن بدن را تشکیل می دهد، اما مسؤول بخش بزرگی از مصرف انرژی در بدن است. در حقیقت یک پنجم اکسیژن و گلوکز خون، صرف تغذیه سلول های مغز می شود. چنین اندام پرهزینه ای، اگر قرار بود تنها ده درصد مورد استفاده قرار بگیرد، باید هرچه زودتر حذف می شد.
به علاوه هیچ گاه به کسی که در مغزش یک تومور سرطانی دارد، نمی گویند «خوشبختانه این تومور در قسمتی از مغز شماست که تا به حال آکبند مانده و از آن استفاده نکرده اید.» یا معدود کسانی بوده اند که از شلیک به مغزشان جان سالم به در برده باشند و حتی اگر کسی از شلیک به مغزش زنده بماند، مغزش دچار نواقص زیادی در عملکرد خواهدشد. همه اینها نشان می دهد، همه قسمت های مغز مشغول فعالیت هستند و هیچ کسی از تنها ده درصد مغزش استفاده نمی کند. ضمنا بد نیست نقد مفصلی را که در شماره 122 مجله دانستنیها درباره فیلم لوسی منتشر شده ببینید.
.: Weblog Themes By Pichak :.